Saturday, October 15, 2011

چلاق مغزی (خاطرات من از کار

در ایلات شمالی تهران به دستور کدخداباشی، در یکی از ارگان هایی که مستقیماً با دستان چلاق کدخداباشی اداره می شود شورایی مستقر است برای جذب «نخبگان علمی» کشور و جلوگیری از فرار مغزها. بنا به یک سنت دیرپای اداره ی امت، رئیس شورا از فرقه ی خوشنام کردانیست ها انتخاب شده است.

رئیس کوچلوی بخش ما که از بیت المال حقوق می گرفت و برای رئیس تز دکترا می نوشت تا به کدخداباشی تقدیم شود، الاغی بود، مسلمان، نئوکانتی و نئو وبری که دائماً دم از اخلاق مسئولیت کانت می زد! این کشیش اخلاق، برای آن که نان کسی را آجر نکند، هیچ وقت حاضر نبود کردانیستی را از کار بیرون کند و یا از پذیرش بی سوادی احمق در گروه ابایی داشته باشد. روزی حدس زده بود که من روزه نمی گیرم و کمونیست هم هستم، بدتر حاظر هم نشده بودم در نوشتن تز دکترای رئیس کمک کنم، از رئیس شورا خواست، به خاطر عقاید انحرافی و کارهای غیر اخلاقی ام عذر مرا بخواهد... من قبلاً آنجا را ترک کرده بودم...

من اولی نبودم، بودند کسانی که با همین تیر اخلاق از شورا بیرون رانده شدند تا نوشته های شان، با عنوان علمی پژوهشی به اسم رئیس و رئیس کوچلوی شورا چاپ شود...


No comments:

Post a Comment