Tuesday, August 9, 2011

شورشی های لندن می بازند



شورش های لندن بیش از سه روز است که تداوم دارد. بریتانیا سال گذشته را با اعتراضات دانشجویی و اعتصابات بزرگ کارگری پشت سر گذاشت: اعتراضات و اعتصاباتی از جنسِ «در نهایت» ناکام. اکنون نیز با چیزی بیش تر از شورش ناکام مواجه نیستیم. بی بی سی، این شورش ها را شورشِ دزدان و تبه کاران به قصدِ (فقط و فقط) «غارت گری» بازنمایی می کند. من از دلایل و نقطه عزیمت شورش ها و نیز وقاحت بی بی سی در استفاده از الفاظِ جهت دار برای توصیف شورشیان (چیزی که اکنون به روال «طبیعی» تحولِ «زبان» در کلیت اش بدل شده) بدون هیچ تحلیلی می گذرم. بدیهی ست که خود این موضوع اهمیت توضیحی ی بسیار بالایی در درکِ دنیای امروز دارد. آن چه که من می خواهم اشاره کنم، برجسته شدنِ «غیاب»ی ست که ما را مجبور می سازد در انتظار بی بی سی برای «بازگشت جوانان به خانه» سهیم شویم. غیابی که به همان میزان در اعتراضات پاریس، بارسلون، آتن و دیگر شهرهای اروپایی نیز به چشم آمد، جدی گرفته نشد و فراموش شد: غیاب سوبژکتیویته ی نوینِ سیاسی ی رهایی بخشِ دنیای امروز؛ سوبژکتیویته ای جهانی که تأخیر ناموجهی از ایجاب و ضرورت وضعیت داشته!
«بهار عربی» رخداد زنده و دامنه داری ست که وضعیتِ معطوف به شکلی از دموکراسی سیاسی («غرب» شدن در وجه سیاسی) فهمانده و بدیهانده می شود. من منکرِ درستی این هدف گذاری نیستم، اما بر آنم که این هدف گذاری یک سو نگرانه و تقلیلی ست: در این تحلیل که «انبوه خلق» در دنیای عرب، فقط و فقط، شیفته ی شکلی از دموکراسی ست که از سوی «انبوه خلق» در غرب به چالش گرفته می شود، «فریبِ معرفت شناسانه ای» در کار است که بی پیوند با «سکوت» در مورد سویه های اقتصادی و عدالت طلبانه ی بهار عربی نیست. سویه ای مهم که اعتراضات «انبوه خلق» در اسرائیل و نیز در کشورهای اروپایی «فاش بوده گی اش» را عریان تر می سازد.
اکنون با عمیق تر شدنِ بحران اقتصادی جدید در آمریکا و بازتابِ پس لرزه های آن در دیگر نقاط جهان، دیگر در ناکارآمدی نئولیبرالیسم در وجوه سیاسی و اقتصادی تردیدی باقی نمانده. بحرانی که پیامد کسری بودجه ی ناشی از کمک های دولتی به سرمایه داران مالی (که به «سوسیالیسم برای سرمایه داران» تعبیر شده) و نیز هزینه های نظامی دخالت نظامی (اغلب تخریبی ی غرب و آمریکا[1]) در دیگر نقاط دنیاست. (سهم این هزینه های نظامی در کسری بودجه ی فعلی آمریکا بیش از 40 درصد است و مسئول سیاسی آن، بیش تر از آن که دموکرات ها و باراک اوباما باشد، دولت جورج بوش و نئولیبرال های افراطی ی «تی پارتی» ست). به هر ترتیب، آن چه که از پیش شورش های لندن را ناکام می سازد و آن چه که بازتولید نئولیبرالیسم به لحاظ عینی و ذهنی را ضمانت می کند، تا حد زیادی، غیاب سوبژکتویته ی سیاسی رهایی بخش در بزنگاه تاریخی امروز است...  



[1] . برای مثال حضور نظامی فرسایشی غرب و آمریکا در لیبی، که می توانست بسیار زودتر از اینها به نتیجه و پایان برسد، به تخریب تقریباً کاملِ زیرساخت های اقتصادی کشور لیبی منجر شده!

No comments:

Post a Comment